نگران نباش 2:توضیح پست قبل

 

در پست قبل حکمت 69 نهج البلاغه با ترجمه مرحوم محمد دشتی رو گذاشتم اما مفهوم این حکمت کمی پیچیده است و نیاز به شرح و توضیح داره که در اینجا دو شرح  آیت الله مکارم شیرازی و ابن ابی الحدید رو با لینک قرار دادم :





شرح آیت الله مکارم شیرازی:


إِذَا لَمْ یَکُنْ مَا تُرِیدُ فَلاَ تُبَلْ مَا کُنْتَ
هنگامی که آنچه را می خواهی انجام نمی گیرد، هرگونه باشی اعتنا نکن(ونگران نباش). 
حکمت 69

شرح و تفسیر نگران مباش
امام(علیه السلام) در این گفتار حکیمانه به افرادى که در رسیدن به مقصودشان ناکام مى مانند دستورى مى دهد که مایه آرامش است، مى فرماید: «هنگامى که آنچه را مى خواهى انجام نمى گیرد، هرگونه باشى اعتنا نکن»; (إِذَا لَمْ یَکُنْ مَا تُرِیدُ فَلاَ تُبَلْ مَا کُنْتَ). براى این جمله تفسیرهاى متعددى از سوى شارحان نهج البلاغه ذکر شده است; اکثر شارحان بر این عقیده اند که این سخن حکیمانه اشاره به همان چیزى است که در قرآن مجید آمده: (لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَکُم) یعنى هنگامى که به مقصد نرسیدى غمگین مباش، چرا که اگر مقصود مادى است دنیاى مادى بقایى ندارد و اگر مقصود معنوى است خداوند براى تلاشى که کردى به تو اجر و پاداش مى دهد. بعضى دیگر مانند «محمد عبده» گفته اند که منظور این است که اگر به مقصود نرسیدى دست از تلاش و کوشش بر ندار و به سخنان این و آن اعتنا مکن. بعضى دیگر گفته اند: مقصود این است که اگر به مقصود نرسیدى به همان حال که هستى راضى باش تا از مقام و مرتبه تو نزد خداوند کاسته نشود. تفسیر چهارمى براى این سخن به نظر مى رسد که از بعضى جهات مناسب تر است و آن این که اگر به مقصود نرسیدى به هر صورت باشى تفاوتى نمى کند مثل این که کسى هدفش این بوده که در فلان شهر زندگى کند و موفقیت خود را تنها در آنجا مى بیند. اگر این مقصود براى او حاصل نشود چه تفاوتى مى کند که در هر شهر دیگرى باشد، زیرا همه شهرها نسبت به خواسته او یکسان است و نباید در این باره سخت گیرى کند. این شبیه چیزى است که مرحوم «علامه شوشترى» در شرح نهج البلاغه خود آورده که زنى تنها یک پسر داشت و از دنیا رفت. آن مادر گفت: من مى خواستم این فرزند من زنده بماند حال که از دنیا رفت هر کس دیگرى مى خواهد بعد از او زنده بماند یا نماند. بارها گفته ایم که اراده چند معناى مختلف از عبارت واحد مانعى از نظر ادبى ندارد و در نثر و نظم کلام عرب و سایر لغات، نمونه هاى فراوانى از آن هست، بنابراین ممکن است تمام معانى فوق در محتواى کلام امام(علیه السلام)جمع باشد.

http://makarem.ir/nahjolbalaghe



شرح ابن ابی الحدید:
اذا لم یکن ما ترید، فلا تبل کیف کنت.
«چون آنچه مى خواهى نباشد بدان منگر که چگونه بوده اى.»

حکمت 66

شرح این سخن بر گروهى از مردم دشوار گردیده است و گفته اند مشهور سخن حکیمان این است که چون آنچه خواهى نباشد، همان را خواه که هست- زمانه با تو نسازد تو با زمانه بساز. و معنى گفتار امیرالمومنین که فرموده است: «بدان منگر که چگونه بوده اى» روشن نیست و آنان مقصود و مراد امیرالمومنین علیه السلام را درک نکرده اند. مقصود آن حضرت این است که اگر آنچه مى خواهى نبود، اندوهگین مشو و اعتنایى مکن و از اینکه مرادت برآورده نشد و محروم گشتى، نومید مشو. این سخن نظیر گفته ى دیگر على علیه السلام است که فرموده است: «بر آنچه از نعمت دنیا که از دست مى دهى، اندوه بسیار مخور» و نظیر این گفتار خداوند متعال است که فرموده است: «براى آنچه از دست مى دهید اندوه مخورید [بخشى از آیه ى 23 سوره حدید. »، در عین حال امیرالمومنین سخن خود را موکد ساخته و فرموده است به هر حال که باشى اندوه مخور و اگر آنچه را که آرزومند بودى از دست دادى به هر حال که باشى، بر آن اندوه مخور، چه بیمار و چه زندانى و چه تنگدست و چه دوست از دست داده باشى و به هر حال بر روزگار اعتنا مکن و اگر تو را از آرزویت نومید ساخت و با خواسته ى تو بر عکس رفتار کرد، اندوه بر دل مگیر و این حال سبک و کوچک شمردن روزگار را در همه ى احوال در نظر داشته باش و این واضح است. ]

http://library.tebyan.net/fa/Viewer/Text/69979/1#270


 
۰ نظر ۰ لایک:)

نگران نباش

اگر به آنچه که می خواستی نرسیدی، از آنچه هستی نگران مباش.

نهج البلاغه،حکمت 69، حفظ روح امیدواری

ترجمه مرحوم محمد دشتی

 

 

 

۳ نظر ۲ لایک:)

من، اینترنت، تفکر، تعقل




کارهای روزانه:

-سرچ     

-کپی     

-پیست   

-سیو      

-سند      

- اد        

-لفت      

- دیلیت   

- لایک    

- کامنت  

- مطالعه     

-تفکر و تعقل

 

ادامه مطلب ۱ نظر ۴ لایک:)

ضرورت استفاده از فرصت ها

آنان که وقتشان پایان یافته خواستار مهلتند و

آنان که مهلت دارند کوتاهی می ورزند!



نهج البلاغه،حکمت 285



............................................................................................................................

پی نوشت1:آیا آنان دوم همون آنان اول نیستن؟


۰ نظر ۰ لایک:)

امتحان

زمان امتحانای ترم بود،یه امتحان تقریبا سخت داشتیم،
روز امتحان بود اول رفتم برگه حاوی اسم ها و شماره صندلی ها رو از روی در کلاس خوندم توی این جور موقع ها معمولا یا چند تا کله جلوی دید آدمه یا چند تا کله پشت سرته،خلاصه شمارمو پیدا کردم و رفتم نشستم سر جام،جلوی صندلی من یکی از بچه هایی بود که اصولا از هیچ لحاظی سنمی باهم نداشتیم،ولی جدیدا طی یک توفیق اجباری و با پیشنهاد استاد با ایشون و چند تا از بچه های دیگه هم گروه شده بودیم ،گرچه تا اون زمان هنوز کار مشترکی انجام نداده بودیم،
با همدیگه یه سلام علیکی کردیم و ناگهان در کمال ناباوری دیالوگ ماندگاری بینمون ردو بدل شد.

ایشون:میای تقلب کنیم؟ 
من:چی؟تقلب؟

ایشون:آره.

من در ذهنم:این که درسش خوبه واس چی می خواد تقلب کنه؟
من( با یک محافظه کاری و خود سانسوری مسخره):خب راستش من نمی خوام ولی اگه تو خواستی از روم بنویس.
حالا اون چجوری می خواست از روی برگه من بنویسه خدا میدونه!

امتحان شروع شد دیدم داره تندتند خودش می نویسه.

امتحان تموم شد و بعد چند روز  رفتیم نمره ها رو ببینیم،استاد ما برگه ها رو می ذاشت رو میزش میرفتیم خودمون برگمونو بر می داشتیم نگاه می کردیم ،وقتی داشتم دنبال برگم می گشتم برگه اون همکلاسی رو هم دیدم،نمرش خوب شده و از نمره من هم بیشتر شده بود،با خودم فکر کردم فاز این دوستمون روز امتحان چی بوده؟
 
.........................................................................................................................
پی نوشت1:محافظه کاری و خود سانسوری در مورد اعتقادات وقتی تبدیل به عادت بشه،ممکنه یه روزی توی یه جای مهم آدم و زمین گیر کنه.


پی نوشت 2:گاهی توی دانشگاه با تمام ادعاهای روشن فکری که در بین دانشجوها و اساتید وجود داره،در عمل پیش پا افتاده ترین مسائل رعایت نمیشه.


پی نوشت3:عادت به تقلب توی کارای کوچیک که بدون تقلبم آدم از پسش برمیاد آیا نمیتونه منجر به تقلب توی کارای بزرگ که آدم از پسش برنمیاد بشه؟


۱ نظر ۱ لایک:)
***************************
إِلَهِی إِنْ أَخَذْتَنِی بِجُرْمِی أَخَذْتُکَ بِعَفْوِکَ
خدایا اگر مرا بر جرمم بگیرى، من نیز تو را به عفوت بگیرم،

وَ إِنْ أَخَذْتَنِی بِذُنُوبِی أَخَذْتُکَ بِمَغْفِرَتِکَ
و اگر به گناهانم بنگرى، جز به آمرزشت ننگرم،

وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِی النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَهَا أَنِّی أُحِبُّکَ
و اگر مرا وارد دوزخ کنى، به اهل آن آگاهى دهم که تو را دوست دارم

که تو را دوست دارم
که تو را دوست دارم
که تو را دوست دارم
که تو را دوست دارم
*****************************



طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان