اینترنت دشمن کتاب؟؟؟؟؟

دو سه تا کتاب نسبتاً خوب چند وقتیه در دسترسم قرارگرفته و از عید شایدم قبل اون میخوام بخونمشون ولی جز چند صفحه از یکیشون نتونستم چیزی بخونم که اونم الان چیز زیادی ازش یادم نیست!

حالا اگه رمان و داستان بود شب رو به صبح نرسونده چسبیده بودم به کتاب و کلشو خونده بودم البته خب یه فرق اساسی بین رمان و کتابهای دیگه وجود داره اونم اینه که رمان خیلی نیاز به گذاشتن زمان و فکر کردن نداره و مثل یه سریال میمونه که میخوای ببینی آخرش چی میشه،نمیدونم چه حکمتیه هر چقدر محتوای کتاب بهتر رغبت آدم به خوندش کمتر! البته ناگفته نمونه محتوای خوب و باید در قالب خوب هم ریخت!

هر چقدر فکر میکنم میبینم به جز تنبلی خودم و شاید چیزهای دیگه، نمیتونم از نقش این اینترنت...... در بی رغبتیم به خوندن کتاب بگذرم.

اینترنتی که با سرعت،تنوع موضوعات و رنگهاش اجازه تمرکز،آرامش،تفکر و ایستادن رو به آدم نمیده!

خیلی وقته که هر سایت یا وبی میرم دیگه نمیتونم متن های طولانی رو بخونم و بیشتر به سمت متن های کوتاه و موجز میرم و وقتی میخوام اخبار و چک کنم بیشتر به همون تیترهاش اکتفا میکنم و تمایلی به خوندن شرح و جزییاتش ندارم جزییاتی که میتونه خیلی مهم تر از تیتر باشه!

حالا فکر کنید به  اینستاگرام، تلگرام و شبکه های اجتماعی دیگه !کانال هایی که بیشتر توشون عکس و پوستر و غیره است و ما رو به این سمت متمایل میکنه که در چند ثانیه و با کمترین تمرکز کل مطلب و محتوا رو در یک عکس یا پوستر دریافت کنیم!


به نظر شما دیگه حالی برا آدم میمونه که چند ساعت یا حتی چند روز وقتش و بذاره برا خوندن یک کتاب! اونم کتابی که هر جملش پر از مفهومه و کلی باید روش فکر کرد!








۳ نظر ۰ لایک:)

تونل




یکی از چیزایی که تو زندگی ازش بدم میاد تونله!
تونل یه حس رعب و وحشت به آدم میده و اینکه شاید هیچ وقت نتونی به سلامت ازش عبور کنی!
چند روز پیش مجبور شدم تو مسیر برگشت به خونه از یکی از این تونل ها عبور کنم، وقتی واردش شدم یه حس خفگی و ناراحتی بهم دست داد، قلبم گرفت، یه جای تاریک سر پوشیده که تو روز روشن کلی چراغ باید زحمت روشن شدنش رو بکشن، کلی ماشین توی تونل بودن نمی دونم به چه امیدی آدم وارد یه همچین جایی میشه، داشتم فکر میکردم اگه تونل ریزش کنه یا اگه هواکش هاش از کار بیفتن یا اگه چراغاش خاموش بشن چی؟! میدونم تونل برای نزدیکتر شدن مسیره ولی شاید اگه من به جای راننده بودم حاضر میشدم راه دورتر رو برم ولی از تونل عبور نکنم!خدا خدا میکردم زودتر تموم شه،همش منتظر بودم برسم به آخرش واقعاً داشتم دعا می کردم که زودتر ازش خارج بشیم، به آخرای تونل که رسیدیم نور خورشید کم کم دیده می شد،خیلی دلم می خواست می تونستم سرعت ماشین رو به جای راننده ببرم بالا که زودتر تموم شه و زودتر به اون نور برسم، همش از این می ترسیدم که نکنه به اون نور نرسم،توی آخر مسیر وقتی نور بیشتر شد دیدم جلوتر از ما یه ماشین نزدیک تر از ما به نور داره میره که  پشتش نوشته بود السلام علیک یا ابا عبدالله،
شاید اگه از اول مسیر این ماشین و دیده بودم، اضطرابم کمتر میشد و با آرامش بیشتری از تونل عبور می کردم.

...............................................................................................................................
پی نوشت1:توی زندگی ما آدما از این تونلا زیاده،چه ما راننده باشیم چه یکی دیگه گاهی راه عبور فقط همین تونله!
پی نوشت2:شما از تونلای زندگی تون و با کی و چی عبور میکنید؟؟
 

بی ربط نوشت:می خواستم در مورد نتایج انتخابات بنویسم ولی متاسفانه نه فرصت شد نه حوصلش بود،بنابراین مطلب از دهن افتاد، انشاءالله در یه فرصت دیگه اونچه که میخواستم و مینویسم.

۰ نظر ۰ لایک:)

من، اینترنت، تفکر، تعقل




کارهای روزانه:

-سرچ     

-کپی     

-پیست   

-سیو      

-سند      

- اد        

-لفت      

- دیلیت   

- لایک    

- کامنت  

- مطالعه     

-تفکر و تعقل

 

ادامه مطلب ۱ نظر ۴ لایک:)
***************************
إِلَهِی إِنْ أَخَذْتَنِی بِجُرْمِی أَخَذْتُکَ بِعَفْوِکَ
خدایا اگر مرا بر جرمم بگیرى، من نیز تو را به عفوت بگیرم،

وَ إِنْ أَخَذْتَنِی بِذُنُوبِی أَخَذْتُکَ بِمَغْفِرَتِکَ
و اگر به گناهانم بنگرى، جز به آمرزشت ننگرم،

وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِی النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَهَا أَنِّی أُحِبُّکَ
و اگر مرا وارد دوزخ کنى، به اهل آن آگاهى دهم که تو را دوست دارم

که تو را دوست دارم
که تو را دوست دارم
که تو را دوست دارم
که تو را دوست دارم
*****************************



طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان